دوباره آن موقع از سال است. می دانید، زمانی است که همه ما درباره «آن زمان از سال» مقاله می نویسیم؟ فکر میکردم جالب است که تحقیق کنم که چگونه طراحی (و صنعت تبلیغات) نه تنها بر کریسمس، بلکه بر تعدادی از تعطیلات مهم بینالمللی تأثیر گذاشته است.
دانستن اینکه تبلیغات چقدر بر تاریخ تأثیر گذاشته است دشوار است. منظورم این است که این داستان را در نظر بگیرید که چگونه کوکا کولا بابانوئل را چاق و قرمز کرد. این درست نیست… اصلا.
طبق مقاله Snopes که من همین الان پیوند دادم:
در بهترین حالت چیزی که کوکاکولا محبوب کرد تصویری بود که آنها قرض گرفته بودند، نه تصویری که ایجاد کردند.
در مجموع، این داستان بیشتر در مورد نحوه فروش خود صنایع تبلیغاتی و طراحی می گوید تا اینکه چگونه تعطیلات را تغییر داده اند. حقیقت این است که معمولاً این خود تبلیغات هستند که با رویهها، ارزشها و روندهای فعلی تغییر میکنند.
اما با این وجود، تبلیغات تاثیری داشته است. بیایید دریابیم که این تأثیر چقدر بود.
کریسمس
صد افسانه کریسمس و حتی تئوری های بیشتری در مورد اینکه چگونه تعطیلاتی را که اکنون داریم داشته ایم وجود دارد. توجه داشته باشید، من می گویم “تعطیلاتی که اکنون داریم”، زیرا کریسمس در سراسر جهان متفاوت برگزار می شود.
یکی از بهترین کریسمس هایی که تا به حال داشتم، زمانی بود که تنها بودم، و برای خودم و سگم استیک درست کردم، سپس تعداد زیادی Stargate SG1 را تماشا کردم. نظر من این است که اگرچه برخی از نشانه های فرهنگی مشترک وجود دارد، خود کریسمس می تواند برای همه افرادی که آن را جشن می گیرند بسیار متفاوت باشد.
به خاطر داشته باشید که تبلیغ دوم به طور خاص یک تبلیغ کوکاکولا نیست، اما نشان میدهد که میزان مهارت بازاریابی آنها چقدر است.
اما آنها فقط با عناصر موجود کار می کردند. بابانوئل قبلاً قرمز بود زیرا کریسمس به دلیل سنت دیرینه قرمز (و سبز) بود. (با تشکر از گیاهان تصادفی و کلیسای کاتولیک). مدت ها قبل از اینکه کوکاکولا عملاً این رنگ را ثبت کند، مارک های دیگر از قرمز برای تأکید بر کریسمس در اوایل سال 1900 استفاده می کردند:
و اکنون؟
اکنون، کریسمس بسیار مهمتر از یک جشنواره مذهبی است، زیرا یک فرصت بازاریابی بزرگ است. منظورم این است که بله، بابانوئل در ژاپن شناخته شده است، اما سایر نقاط آسیا نیز در حال ورود به آن هستند.
درباره اینکه برندها چگونه کریسمس را بیشتر به یک جشن مصرف کننده تبدیل کردند تا یک جشنواره مذهبی ادامه نمی دهم. حقیقت این است که ما خودمان این کار را کردیم. کوکاکولا به تازگی تصاویر موجود را با نام تجاری خود تطبیق داده است و در عین حال که به بازارهای جدید رسیده است، سود زیادی به دست آورده است.
هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه. “>ولنتاین
خوب، من اعتبار این مورد را به هالمارک میدهم. آنها و هرشی، اساسا. منظورم این است که مطمئناً قبل از همه اینها یک چیز بود. مردم یادداشت ها، کارت های دست ساز، هدایای کوچک و موارد مشابه را رد و بدل می کردند.
با این حال، داشتن یک سیستم پستی قابل اعتماد بود که واقعاً باعث شد همه چیز از بین برود. افراد خجالتی میتوانند کارتهای آماده بخرند، سپس یک یا دو سنت پست کنند و از دور عشق خود را اعلام کنند. عاشقانی که با فاصله از هم جدا شده اند می توانند با هم جشن بگیرند… به نوعی.
Esther A. Howland شروع به فروش اولین کارت های ولنتاین تولید انبوه در جایی در دهه 1840 کرد. هالمارک در سال 1910 تاسیس شد. اکنون چیزی به نام “کانال هالمارک” وجود دارد، و آنقدر که تصور میکنید ناامید است. انگار لایف تایم و سی دبلیو نوزادی خانواده دوست داشتند.
در بین کارتهای تبریک و کانال تلویزیونی هزاران نمونه از بازاریابی تهاجمی از جمله این موارد وجود دارد: «وسایلش را بخر (مخصوصاً شکلات) وگرنه دوستت نخواهد داشت».
این یکی از تعطیلات است که در آن باید بگویم که بازاریابی و طراحی تغییر زیادی ایجاد کردند، و نه لزوماً برای بهتر شدن. شکلاتهای ویتمن (و دیگران) را تبریک میگوییم، شما روز ولنتاین را به داستان هشداردهنده ما تبدیل کردید.
هالووین
هالووین فقط یک “تعطیلات بین المللی” به معنای بسیار کلی است. تنها اخیراً بود که حقه بازی در مکزیک به امری رایج تبدیل شد. در برخی نقاط اروپا، هیچ کس اصلاً این کار را انجام نمی دهد.
نکته جالب در مورد هالووین – یا “شب همه مقدسین” (مانند روز قبل از روز همه مقدسین) – این است که این یک تعطیلات ایرلندی است که تقریباً در اروپا فراموش شد، در آمریکا شروع شد و سپس به ایرلند (در میان جاهای دیگر) صادر شد.
اما حتی زمانی که در آمریکا شروع شد، بیشتر یک جشنواره برداشت محصول بود. کدو تنبل فقط چیزهای بزرگ کدو حلوایی بود. شیرینیها چیزی بود که برای مهمانانتان درست میکردید.
و آن شیرینی ها عمدتاً خانگی بودند. جالب است بدانید که یک بی اعتمادی عمومی نسبت به آب نبات های بسته بندی و فروخته شده توسط شرکت ها وجود داشت. غذاهای خانگی باید سالم تر باشند، درست است؟ چرا یک شرکت بهتر از کسی که غذاهای خود را تازه میپزد، میداند؟
در دهه 1950، آب نبات های بسته بندی شده قابل قبول تر شد و شرکت های آب نبات آن را بیشتر تبلیغ کردند. دهه 1970 افسانههای شهری را به ارمغان آورد که صاحبان خانههای شیطانی بهطور تصادفی کودکان را مسموم میکردند یا تیغهای تیغ میزدند. تا آن زمان، هر چیزی که بسته بندی نشده بود ناامن تلقی می شد.
سپس تمام کاری که شرکتهای آب نبات باید انجام میدادند این بود که ارواح و خفاشهای بامزه را روی بستهبندی خود بچسبانند، و اساساً یک معدن طلا بود.
نتیجه گیری
نیروهای بازار فرصتها را دنبال میکنند و در صورت لزوم، گاهی اوقات آنها را میسازند. این لزوما چیز بدی نیست، اما نباید به اتفاقی که برای روز ولنتاین افتاد افتخار کنیم.
ما طراحان ممکن است آنقدر که میخواهیم تصور کنیم قدرتمند نباشیم. با این حال، ما باید به کاری که انجام می دهیم توجه کنیم. منتظر مقاله اجتناب ناپذیر آینده من باشید: “آیا ما به سوگند بقراط برای طراحان نیاز داریم؟”
بدون دیدگاه