وقتی کار با مشتریان را شروع میکنید، باید بدانید که کاری که تولید میکنید فقط به خوب یا بد بودن یک طراحی مربوط نمیشود. ارتباط زیادی با روشی که طراحی در طیف وسیع تری از چیزها قرار می گیرد دارد.
آیا این طراحی با موضوع کلی شرکت مطابقت دارد؟
آیا این طرح همان چیزی را که شرکت میخواهد بگوید، «میگوید»؟
در برخی موارد و در مورد برخی از مشتریان، شما حتی مجبور نیستید یک طراحی “عالی” ایجاد کنید، با این حال، از شما انتظار می رود چیزی بسازید که مورد استقبال شرکت و مخاطبانش قرار گیرد.
آگاهی از این موضوع، آگاهی از نام تجاری یک شرکت است.
برندسازی چیست و چرا مهم است؟
یک درس سریع در مورد برندسازی: شرکت ها باید در تلاش برای برندسازی شرکت خود باشند (به خصوص اگر معتقدند خدمات یا محصول منحصر به فردی برای ارائه دارند). مزایای برندسازی اغلب بلندمدت است، اما شامل ویژگیهای مشتری مانند وفاداری، آشنایی با خاطرهانگیز بودن و در برخی مواقع، هزینههای بازاریابی شما به میزان قابل توجهی کاهش مییابد، زیرا مخاطبان از قبل با شما آشنا هستند. همه چیز خوب به نظر می رسد، با این حال، نکته مهم این است که شرکت کنترل مستقیم برند را در دست ندارد. به طور خلاصه، نام تجاری تصویر احساسی درک شده از یک شرکت به عنوان یک کل است و در ساده ترین شکل آن هیچ ربطی به چیزهایی مانند لوگو و لوازم ثابت ندارد، زیرا بسیاری از طراحان شما را به این باور می رساند.
برندینگ موضوعی نسبتاً پیچیده است زیرا معمولاً مدیریت شرکت و طراح در تلاش هستند تا دریابند که چگونه شرکت را برند کنند یا چگونه راهی بیابند که در آن شرکت منحصر به فرد باشد و جایی در ذهن مشتریان بیابد. اما واقعاً به آنچه مدیریت و طراح میخواهند مربوط نمیشود، برندسازی واقعاً به درک مخاطبان بستگی دارد. بنابراین سوال بعدی این است که «چگونه متوجه میشوید که مخاطبتان به چه چیزی فکر میکند؟»
پاسخ بسیار ساده است: با انجام تحقیقات بازاریابی – در سادهترین شکل آن، این میتواند یک نظرسنجی باشد که برای مشتریان گذشته ارسال میشود و از آنها برداشتشان از شرکت را میپرسد. هدف اصلی در اینجا این است که مخاطبان خود را درک کنید و آنها در مورد شرکت شما چه فکر می کنند. گام بعدی این است که چگونه آن ادراک را بزرگ (یا اصلاح) کنیم. این همان برندسازی است!
چرا برندسازی ضروری است؟
هر شرکت خوب باید در تلاش برای ایجاد یک نام تجاری باشد و نه فقط ایجاد یک شرکت یا یک محصول خوب. یک شرکت با برند خوب در ذهن شما جای دارد – وقتی به نوآوری فکر می کنید، شاید به محصولات اپل فکر می کنید. وقتی به طراحی گرافیک فکر می کنید، ممکن است به طور خودکار به محصولات Adobe یا Photoshop به طور مستقیم فکر کنید. اینها فقط نمونه هایی از چیستی برندینگ خوب هستند و چگونه با مخاطبان خود دلبستگی ایجاد می کنند.
وقتی کسبوکاری را ایجاد میکنید بدون اینکه واقعاً تلاشی برای برند کردن آن داشته باشید، مخاطبان شما آن را از دست میدهند و اغلب اوقات آن را به عنوان یک کسبوکار کپی میکنند یا چیزی برای نوشتن در مورد آن وجود ندارد. بدتر از همه اینکه ممکن است اصلاً مخاطب نداشته باشید! بهترین راه برای اینکه بفهمید مشتری شما جدی است یا خیر، این است که از آنها بپرسید که دوست دارند برندشان به چه شکلی شناخته شود. اگر پاسخ مناسبی نداشته باشند (این منطقی است: گفتن «ما میخواهیم فتوشاپ بعدی باشیم» به حساب نمیآید)، در این صورت در مورد کسبوکار خود جدی نیستند و آرزوی موفقیت طولانیمدت ندارند.
شناسایی و ثبات برند
هدف نهایی یک شرکت، به دست آوردن قلب و ذهن مشتریان شماست. هنگامی که این کار را انجام دادید، به چیزی دست یافته اید که “تشخیص نام تجاری” نامیده می شود. این بدان معناست که مخاطبان شما آنقدر شرکت را می شناسند که بدانند چه چیزی ممکن است بگویند یا نه، و ممکن است چه شکلی باشند یا نه.
به عنوان یک طراح، سعی می کنید به ظاهر شناخته شده یک شرکت کمک کنید. به عنوان مثال، اگر شما یک bullseye قرمز می بینید، ممکن است به طور خودکار به فروشگاه های هدف فکر کنید. اگر شما یک طراح هستید که با فروشگاههای هدف کار میکنید، بهتر است باور کنید که چیزی را با استفاده از مربعهای عمدتاً آبی طراحی نمیکنید – این برند آن برند نیست. شما می خواهید چیزی ایجاد کنید که سازگار باشد و به برند یک شرکت اضافه کند و اگر با شرکتی کار می کنید که برند معتبری ندارد، می خواهید چیزی ایجاد کنید که مطابق با دیدگاه های شرکت باشد. برای مثال، اگر من با یک استودیوی موسیقی جدید کار میکنم که میخواهد روی موسیقی سنتی کانتری تمرکز کند، چیزی که به نظر میرسد برای یک ستاره پاپ ساخته شده است را به آنها نمیدهم.
اگر شرکتی بخواهد که مخاطبان آنها را بشناسند، ثبات بسیار مهم است. شناخت همچنین به گونه ای عمل می کند که در الگوهای فکری افراد قرار می گیرد. این شناخت و قرارگیری می تواند برای یک شرکت مثبت و شاید حتی برای شرکت دیگر منفی باشد. به عنوان مثال، برخی از مردم فکر میکنند که ولوو یکی از ایمنترین خودروها یا شورولتها ماشینهای گازسوز هستند – اثرات مثبت و منفی. در مثالی دیگر، یک خودرو ممکن است سعی کند خود را به عنوان یک خودروی فوقالعاده ایمن معرفی کند، اما مخاطبان ممکن است احساس کنند ویژگیهای ایمنی آن بهتر از ولوو نیست، بنابراین در نهایت یک ولوو دریافت میکنند.
هنگامی که مخاطبان شما به آن شناخت یا آن جایگاه چسبیدند، اگر مثبت باشد، میخواهید هر کاری که میتوانید برای ادامه آن انجام دهید. اگر منفی است، می خواهید هر کاری که می توانید برای تغییر آن انجام دهید. به رسمیت شناختن و قرار گرفتن برای برندها می تواند فروش را سخت تر از هر طرح بازاریابی یا تبلیغاتی افزایش دهد.
چگونه طراحان به ثبات برند کمک می کنند
کلاس
طراحی تنها بخش کوچکی از برندسازی است. ایجاد یک لوگو و سربرگ فوق العاده شیرین، اگر مصرف کننده درک خوبی از شرکت نداشته باشد، معنایی ندارد. با این حال، طراحی خوب برند می تواند به ایجاد یک پایه محکم برای یک برند کمک کند. اگر قرار است برند به خاطر ثروت و دستاوردهای تحصیلیاش شناخته شود، میخواهید چیزی بسازید که این احساس را ایجاد کند. اگر برندی محصولی دارد که برای خوشحال کردن مصرف کننده طراحی شده است، از ایجاد یا استفاده از چیزی که می تواند در غیر این صورت انجام دهد، خودداری کنید. ایده یا احساسی را انتخاب کنید و آن را تا حد امکان به بهترین شکل ممکن کنار بگذارید.
طراحان همچنین میتوانند از طریق ایجاد آثاری که با دیدگاهها و ادراک شرکت مشتریان سازگار باشد، به برندسازی کمک کنند. چیزی که همه طراحان (و شرکت ها) باید بدانند این است که طراحی خوب مساوی با کیفیت خوب است. هنگامی که شما واقعاً چیزی را در ذهن مصرف کننده برند می کنید، واقعاً می تواند برای همیشه متمایز شود، برای مثال طرح های رنگی و لوگوها واقعاً به یاد ماندنی هستند و به ایجاد یک پایه خوب یا شروع برندسازی کمک می کنند. شما می خواهید این را در ذهن داشته باشید تا چیزی بسازید که به راحتی به خاطر بسپارید، نه اینکه به راحتی فراموش شود. وقتی برای شرکتی کار میکنید که کاملاً جدید نیست و کاملاً قدیمی نیست، فقط سعی کنید چیزی بسازید که همراه با طراحی و تصوری که قبلاً در حال انجام است را دنبال کنید. نیازی به اختراع مجدد چرخ نیست (البته مگر اینکه از شما خواسته شود)، اما باید به راههای خلاقانهتری برای انتقال همان پیامی که آنها دارند فکر کنید.
بیشتر برندسازی باید از طرف شرکت باشد – چه چیزی را میفروشند، چه کسانی را به فروش میرسانند، به چه کسی نیز توجه میکنند – بنابراین امیدواریم برای یک طراح خوب، برندسازی باید در حد آرمها و طرحهای رنگی یک نسیم باشد. برو طراحان همچنین می توانند نه تنها از طریق طراحی، بلکه از طریق نحوه ارائه طرح و/یا شرکت مشارکت کنند. به عنوان مثال، اگر شرکتی محصولی را بفروشد که نیاز به بسته بندی دارد، بهترین نوع بسته بندی برای آن محصول چیست و چگونه طراحی شده است؟ یا حتی به سادگی، باید یک شرکت یک بروشور سه تایی یا فقط یک برگه فروش ساده داشته باشد. گرچه این چیزها بسیار با نحوه درک و به خاطر سپردن یک شرکت ارتباط دارند.
ادامه مطلب
برندینگ کار ساده ای نیست، اما هنگامی که واقعا شروع به تحقیق در مورد چیزها کردید و متوجه شدید که مخاطبان مشتری شما به دنبال چه چیزی هستند، می توانید در این زمینه بسیار موفق باشید. اگر میخواهید در برندسازی واقعا عالی باشید، برخی از این مقالات را بررسی کنید:
به عنوان یک طراح چه راه هایی وجود دارد که به برندسازی یک شرکت کمک کرده اید؟
بدون دیدگاه