علیرغم عنوان تا حدودی تحریکآمیز، واقعاً نباید طراحی زیباییشناسی را متوقف کنید.
شیبها، رنگها و کنتراست همگی خوب هستند، اما جنبه مهمتری در طراحی وب وجود دارد که بسیاری از مردم اغلب اوقات از آن غافل میشوند: طراحی احساسات.
بحث در مورد احساسات در طراحی در حال حاضر کمی موضوع داغ است، به نظر می رسد در پست های وبلاگ و جلسات سخنران بیشتر و بیشتر ظاهر می شود. در واقع حداقل سه طراح وب مختلف را دیدم که میگفتند موضوع بحثی است که اخیراً برای SXSWi سال آینده ارسال کرده بودند.
پس این همه هیاهو برای چیست؟ امروز نگاهی خواهیم داشت به معنای این کار، چگونه می توانید آن را انجام دهید و چرا باید انجام دهید. این امر طراحی را به سطح بعدی فراتر از حد معمول میبرد.
طراحی احساسی
احساسات در طراحی مهم هستند زیرا احساسات در همه چیز مهم هستند.
همه در تلاشند تا برند، وبسایت و نام خود را به خاطرهانگیزترین چیز ممکن بسازند، اما چگونه میخواهند این کار را انجام دهند؟ به خاطره انگیزترین لحظات زندگی خود فکر کنید، همین حالا ادامه دهید.
من مقدار زیادی پول شرط میبندم که سه تا چهار موردی که شما به تازگی به آن فکر کردهاید همگی شامل احساسات زیادی میشود. مرگ یکی از عزیزان، تولد فرزند، عروسی شما، روزی که اولین ماشین خود را خریدید. ما چیزهایی را به یاد می آوریم که احساسات قدرتمندی را در ما القا می کنند.
در کتاب خود، کیمیاهای ذهن، جان الستر با قاطعیت بیان میکند که «احساسات مهم هستند زیرا اگر آنها را نداشتیم هیچ چیز دیگری مهم نبود. موجودات بدون عاطفه دلیلی برای زندگی و یا خودکشی ندارند. احساسات مایه زندگی هستند…. احساسات مهمترین پیوند یا چسبی است که ما را به دیگران پیوند می دهد…. به طور عینی، احساسات مهم هستند زیرا اگر ما آنها را از منشور احساسات نبینیم، بسیاری از اشکال رفتار انسان غیرقابل درک خواهند بود.»
استفاده از احساسات در طراحی وب
بهعنوان یک طراح وب، بسیار آسان است که فقط درگیر طراحی گرافیک شوید. البته قدم بعدی فراتر از آن چیزی که همه در آن گیر می کنند، قابلیت استفاده است.
بسیاری از مردم در مورد کاربردپذیری صحبت میکنند، مثل اینکه همه چیز طراحی وب است. همانطور که یکی از سخنرانان در Future of Web Design در لندن امسال به اختصار بیان کرد: «طراحی یک وب سایت به گونه ای که قابل استفاده باشد مانند پختن یک کیک برای خوراکی است. این به سادگی کافی نیست. یک وب سایت قابل استفاده باید حداقل نیاز باشد، بدون این که بگوییم یک وب سایت باید کاملاً قابل استفاده باشد. زمان آن فراتر از آن است.»
در ابتدایی ترین سطح در نظر گرفتن احساسات کاربران خود، می توانید به آنها اجازه دهید انتخاب کنند که سایت شما چگونه کار کند. آنها می خواهند چه محتوایی را در صفحه اصلی ببینند؟ به چه ترتیبی می خواهند آن را ببینند؟ رنگ مورد علاقه آنها چیست؟ اجازه دادن به کاربران برای سفارشی کردن سایت شما بر اساس تنظیمات برگزیده خود (بدون نیاز به ثبت نام برای چیزی) باعث ایجاد وابستگی عاطفی به سایتی می شود که کاربر با آن در تعامل است. آنها فقط زمان صرف کرده اند، هرچند اندک، تا این سایت را برای آنها عالی کنند. آنها این را به خاطر خواهند آورد. اگر میخواهید این مورد را در عمل ببینید، وبسایت بیبیسی را بررسی کنید.
در مورد خوشحال کردن کاربران بدون نیاز به انجام هیچ گونه سفارشی سازی چیست؟ در مورد ایجاد چیزی که به طور طبیعی استفاده از آن لذت بخش است که مردم نتوانند آن را کنار بگذارند، چطور؟ خب، اجازه بدهید دوست خوبم را به شما معرفی کنم: آیفون.
آیفون در واقع داستان اینجا نیست، این دستگاه مبتنی بر لمس است، صرف نظر از اینکه توسط چه کسی ساخته شده است. ما به عنوان انسان در دنیای واقعی زندگی می کنیم، چیزهای واقعی را لمس می کنیم، آنها را با دستان خود حرکت می دهیم. در واقع، اگر در مورد آن فکر کنید، استفاده از کامپیوترها فوقالعاده غیرطبیعی است: ما یک چیز را روی میز خود حرکت میدهیم که چیز دیگری را روی صفحه حرکت میدهد، و ساعتها صرف فشار دادن دکمههای پیچیده با انگشتان خود میکنیم در حالی که کاملاً متفاوت نگاه میکنیم (عمودی). ) جهت.
مردم شیفته دستگاههای مبتنی بر لمس میشوند، زیرا آنها باعث میشوند رایانهها به گونهای کار کنند که ما به طور طبیعی برای درک آن برنامهریزی شدهایم. ما چیزی را می بینیم، آن را لمس می کنیم و به نوعی پاسخ می دهد. من اخیراً دختری سه ساله را تماشا کردم که در حال حرکت در اطراف آیفون بدون هیچ مشکلی بود. بهترین قسمت؟ هیچ کس هرگز به او یاد نداده بود که از آن استفاده کند.
دستگاههای لمسی احساساتی را در ما ایجاد میکنند: شادی، دسیسه و شگفتی. ما آنها را کاملاً درک می کنیم و با این حال آنها همچنان ما را به وجد می آورند زیرا بسیار باهوش هستند.
ایجاد احساسات
پس چگونه میتوانیم برای کاربران وبسایتهای خود خارج از رابط کاربری احساسات ایجاد کنیم؟ خوب، تا حدی باید در اینجا سقف بازاریابی خود را قرار دهید. شما باید به فکر مردم باشید، نه طراحی.
شما باید به ادراک فکر کنید، نه ترکیب. اگر بتوانید چند سوال حیاتی در مورد احساس کاربران خود از خود بپرسید، می توانید راه طولانی را برای جلب رضایت آنها طی کنید.
برای لحظه ای FreeAgent را در نظر بگیرید، یک نرم افزار حسابداری فوق العاده در بریتانیا، آنها می دانند که معمولاً افرادی که از وب سایت آنها بازدید می کنند عصبانی، ناامید و از تلاش برای انجام حساب های خود (و شکست) خسته هستند. وب سایت آنها تقریباً صرفاً برای تشویق شما و گفتن این موضوع که نگران نباشید، هدف گذاری شده است، راه آسان تری برای انجام کارها وجود دارد. آنها برنده می شوند.
میل
اما در مورد ایجاد احساسات بیشتر در سطح ریشه چطور؟ اپل (بله اپل، هیچ مقاله ای در مورد طراحی بدون اشاره به آنها کامل نمی شود، بنابراین ممکن است با آن تمام شود) سطوح شگفت انگیزی از میل و حسادت را در بین مشتریان خود ایجاد می کند.
علیرغم تولید محصولات گرانقیمت، کم کارکرد و دارای رتبهبندی بالا، آنها همچنان موفقیت بیسابقهای را به طور مداوم حفظ میکنند. اپل بزرگترین برند مد دنیای فناوری است. اتفاقاً این توهین نیست، سکس می فروشد، و بقیه باید به آن برسند. اپل محصولات مطلوب را تولید می کند.
“نازک، زیبا، قابل حمل، بادوام، در دسترس، قدرتمند، نامحدود، جادویی، انقلابی.“
آشنا به نظر می رسد؟ همه این کلمات و احساسات در 30 ثانیه تبلیغات اپل برای iPadاستفاده شده است.، و هیچ یک از آنها هیچ ارتباطی با کاری که محصول انجام می دهد ندارد.
همدردی
یک مورد رایج دیگر از مطالعه موردی شرکتهایی که در مشتریان احساسات ایجاد میکنند و این مورد بحث برانگیز خواهد بود، مربوط به سازمانهای خیریه است.
موسسات خیریه غم و اندوه و همدردی را از اعماق وجود شما القا می کنند تا به فروش برسند. به هر تبلیغی که تا به حال برای یک موسسه خیریه دیده اید فکر کنید… اکثر آنها به این شکل هستند: «سالی یک [کودک گرسنه / سگ ولگرد / فردی مبتلا به بیماری لاعلاج] است، او کاملاً تنها است. پدر و مادرش درست پس از به دنیا آمدن او درگذشتند و او از آن زمان تا کنون به همین شکل در خیابان ها زندگی می کند.”
دلیل ممکن است عادلانه باشد، اما تاکتیک های بازاریابی را به عنوان احساسات مشروعی که برای یکپارچگی اخلاقی شما جذاب است اشتباه نگیرید. افرادی که این تبلیغات را ایجاد می کنند دقیقاً می دانند که چه کاری انجام می دهند. آنها شما را ناراحت میکنند، شما را همدردی میکنند، و باعث میشوند بخواهید با کیف پولتان کمک کنید.
خشم
احتمالاً جالبترین راه برای نگاه کردن به القای عمدی احساسات در کاربران، از منظر خشم است.
اکنون، این قبلاً پیشنهاد شده است، اما طبق اطلاعات من هرگز تأیید نشده است. چه چیزی را به عنوان خدمات عالی به مشتریان در نظر می گیریم؟ معمولاً زمانی اتفاق میافتد که یک شرکت واقعاً اشتباه میکند، آن را به عهده میگیرد، به شما بازپرداخت کامل میدهد و رفتار بسیار خوبی با شما دارد.
غیرمنتظره است و ما کاملاً آن را دوست داریم. ممکن است بدبینانه باشد، اما آیا واقعاً غیرمنطقی است که فکر کنید شرکتها ممکن است اکنون سفارش شما را به عمد خراب کنند؟ اگر من یک فروشگاه تجارت الکترونیک راه اندازی می کردم، عمداً حدود 5٪ از تمام سفارش های خود را خراب می کردم – سپس به مشتری بازپرداخت کامل می دهم و در هر صورت محصول را برای آنها ارسال می کنم.
شما نمی توانید تبلیغاتی را بخرید، مانند روشی که آنها قرار است در مورد آن با همه دوستان خود صحبت کنند.
بستن نظرات
فقط به این دلیل که چیزی به درستی کار می کند، به این معنی نیست که خوب است. ما باید دو ثانیه به قابلیت استفاده فکر نکنیم و به خود فشار بیاوریم تا کمی فراتر از آن برویم. کاربران من چه احساسی دارند؟ چرا آنها حتی در این سایت هستند؟ چه چیزی در زندگی آنها می گذرد که باعث شد آنها به اینجا بیایند؟
آنها قرار است چه واکنش عاطفی نسبت به این سایت داشته باشند؟
بهتر است امیدوار باشید که پاسخ سوال آخر “هیچ چیز خاصی” نباشد زیرا اگر اینطور باشد، شکست خورده اید.
احساسات را مطالعه کنید، آن را درک کنید، درک کنید که چگونه با کاری که انجام می دهید مطابقت دارد و سپس از آن به نفع خود استفاده کنید. اینکه آیا از درک خود برای اهداف عالی استفاده می کنید یا نه کاملاً به شما بستگی دارد، اما قدم بعدی را بردارید و شروع به طراحی احساسات و تجربیات کنید، نه فقط زیبایی شناسی.
نظر شما چیست؟ آیا با نمونه های واقعا خوبی از شرکت هایی برخورد کرده اید که احساسات را به کاربران القا می کنند؟ بهتر از این، آیا خودتان از چنین تکنیک هایی استفاده کرده اید و موفق بوده اید؟ در نظرات زیر به ما اطلاع دهید!
بدون دیدگاه