مشکل کلمه “الگو” این است که معنای آن به دیدگاه فرد بستگی دارد.
الگوها میتوانند بلیطهایی برای وبسایتهای فوری باشند. بسیاری از سیستمهای مدیریت محتوا به صاحبان این امکان را میدهند که تمهای plug-and-play را به همان راحتی که لباس را عوض میکنند، تغییر دهند. پوسته های ارزان قیمت با جستجوی گوگل فاصله دارند.
برای دیگران، الگوها ابزار یادگیری هستند. مطالعه نمونههای کد و سبک دنیای واقعی میتواند عملیتر از دنبال کردن مثالها در کتاب یا بازخوانی یادداشتهای سخنرانی باشد.
مشکل کلمه “الگو” این است که معنای آن به دیدگاه فرد بستگی دارد.
برای برخی، یک الگو بلیطی برای یک وب سایت فوری است. بسیاری از سیستمهای مدیریت محتوا به مالکان اجازه میدهند تا تمهای plug-and-play را به همان راحتی که لباس عوض میکنند، تغییر دهند، و پوستههای ارزان قیمت فقط با جستجوی Google فاصله دارند.
برای دیگران، الگوها ابزار یادگیری هستند. مطالعه نمونههای کد و سبک دنیای واقعی برای آنها کاربردیتر از دنبال کردن مثالهایی در کتاب یا مرور یادداشتهای سخنرانی است.
الگوها می توانند نشان دهنده استقلال باشند. هر کسی، حتی کسی که مهارت های اولیه طراحی یا توسعه را ندارد، می تواند از بین صدها الگو انتخاب کند، بدون ترس از اینکه یک “متخصص طراحی” تصمیم آنها را زیر سوال ببرد.
قالب ها همچنین می توانند به معنای کارایی باشند. آنها به اندازه کافی عمومی هستند تا بیشتر اطلاعات را در خود جای دهند و قابل استفاده مجدد هستند. فضا را با مقداری محتوا پر کنید و کارتان تمام است.
بسیاری از افرادی که با آنها کار کردهام، طراحان، مدیران و مشتریان، الگوها را با طراحی یکی میدانند. برای ایجاد یک طرح، ساختن صندلی است که محتوا در آن قرار گیرد. برای انتخاب یک طرح، انتخاب وسیله نقلیه ای برای حمل اطلاعات است.
اسم “طراحی” با فعل “طراحی” متفاوت است: یکی محصول است، دیگری یک فرآیند. این فکر این سوال را مطرح می کند: آیا طراحی وب عمیق است یا طراحان بیشتر از ارائه دهندگان قالب هستند؟
تعقیب میانبرهای صفحه کلید
در نظر گرفتن فرآیند طراحی یک وب سایت به عنوان “تولید بهترین الگو” رویکرد اشتباهی است. من از تجربه می دانم.
چندی پیش من برای طراحی وب سایت یک شرکت حقوقی استخدام شدم. صاحبان کسب و کار می دانستند که چه چیزی می خواهند، کم و بیش، و ماکت های JPG را ارائه کردند. من و توسعه دهنده با آگاهی از ضرب الاجل محدود، یک پایگاه داده، یک CMS سفارشی و البته الگوی HTML را چکش کردیم.
ترکیب سه ستونی آنها دارای جعبههای رنگ پریده روی پسزمینه کمرنگتر بود. ما فضا را برای تبلیغات در سمت راست اندازهگیری کردیم، برای جا دادن ابزار جستجو در سمت چپ کار کردیم، فاصلهها را در سه نسخه اکسپلورر بررسی کردیم و سایههای زیر نوار ناوبری را بهینهسازی کردیم. به طور خلاصه، ما روی همه چیز به جز ستون وسط نگران بودیم.
با نزدیک شدن به مهلت مقرر، برای رسیدگی به مشکلات لحظه آخری گرد هم آمدیم. یک نفر از ترتیب اطلاعات خاص راضی نبود. یک نفر راه حلی پیشنهاد کرد و از من خواست آن را امتحان کنم. بعد از چند تغییر HTML، صفحه جدید را دیدیم. همه به این مصالحه رضایت دادند و وبسایت ادامه داد.
پس از راهاندازی، مشتری از مهارتهای طراحی و بهویژه دانش من در مورد میانبرهای صفحه کلید تعریف کرد. در ابتدا، توهین ناخواسته را تشخیص ندادم، اما نقش «دکمهزن» برایم انتخاب شد و زمینه طراحی، فشار دادن دکمه بود. بدتر از آن، تقصیر من بود: با عمل به میل کمیته، خودم را در این موقعیت قرار دادم. کار به خوبی پرداخت شد، اما نتیجه بدون الهام و تجربه تحقیرکننده بود.
بهترین راه برای طراحی، و منظورم فعل، این است که به طراحی ادامه دهید، به دنبال مشکلات باشید. اصرار بر اینکه “کمتر، بیشتر است” مانند گفتن “کاری را انجام نده مگر اینکه پروژه بدون آن آسیب ببیند.”
چگونه کار می کند؟
1. سوال بپرسید.
«چه چیزی میخواهیم به انجام برسانیم؟» تنها آغاز کار است و «ایجاد یک وبسایت» پاسخ کافی نیست.
- “ما در تلاشیم به چه کسی کمک کنیم، اطلاع رسانی کنیم یا تحت تاثیر قرار دهیم؟”
- “چرا مردم باید به جای مسابقه به ما مراجعه کنند؟”
- “چه کسی مسئول چه چیزی است؟”
- «برای راهاندازی به چه چیزی نیاز داریم، و بعداً چه چیزی میتوان منتظر ماند؟»
- “چگونه از این وب سایت نگهداری خواهیم کرد؟ چه کسی تغییرات، نظارت بر ترافیک و عیب یابی مشکلات را انجام خواهد داد؟»
- «آیا این کار قبلا انجام شده است؟ اگر چنین است، چگونه می توانیم آن را بهبود بخشیم؟ از چه اشتباهاتی می توانیم درس بگیریم؟»
به نظر نمیرسد اینها سؤالات طراحی باشند. با این حال، درک کامل پروژه به شما این امکان را می دهد که تکنیک های گرافیکی و فنی مناسب را اتخاذ کنید. برای مثال، انتخاب CMS بستگی به این دارد که چقدر وب سایت نیاز به به روز رسانی دارد – شاید CMS حتی ضروری نباشد.
2. پارامترها را تعریف کنید.
مردم از اینکه میفهمند طراحی در مرزها رشد میکند شگفتزده میشوند. حل مسئله تمرین خوبی است. در اینجا چند پارامتر وجود دارد که باید در نظر بگیرید:
- توجه: “ما می خواهیم تأثیری ماندگار بر مردم بگذاریم. پیام ما چیست؟ به چند روش مختلف می توانیم آن پیام را بیان کنیم؟ چه چیزی ممکن است حواس مردم را پرت کند؟»
- متوسط: “ما برای کار در مرورگرهای دسکتاپ و دستگاه های دستی به این نیاز داریم. چگونه می توانیم HTML یکسانی را برای هر دو بنویسیم؟
- بودجه: “چقدر می توانیم با پولی که داریم انجام دهیم؟”
- جدول زمانی: “پروژه باید در تعداد x روز راه اندازی شود. چگونه میتوانیم همه اینها را تا آن زمان انجام دهیم؟»
- موفقیت: “ما باید x تعداد ویجت را بفروشیم، به y تعداد افراد اطلاع دهیم و z تعداد اعضای جدید را در ماه اول بدست آوریم. چه چیزی مردم را متقاعد می کند که اقدام کنند؟»
محدودیت ها باعث ایجاد نوآوری می شود. نوشتن وبسایتی متناسب با آیفونها و اینترنت اکسپلورر 6 ممکن است به طراحان نیاز داشته باشد که درک خود از آنچه HTML میتواند انجام دهد را به چالش بکشند. محدودیت ها مشکلاتی را ایجاد می کنند و طراحی به معنای حل آنهاست.
3. با موارد غیرمنتظره مقابله کنید.
به ندرت واقعیت منعکس کننده ایده آل ها است، بنابراین مهارت های حل مسئله را تمرین کنید.
- فنی: «این افزونه ای که دانلود کردیم هر کاری را که می خواهیم انجام نمی دهد. آیا تطبیق کد یا تطبیق اهداف باعث غم و اندوه بیشتری می شود؟»
- تصویری: «در ذهن من بهتر از روی صفحه به نظر می رسید. چرا من دچار ضعف هستم؟ چگونه می توانیم نگرش مورد نظر خود را بهتر بیان کنیم؟ آیا بازدیدکنندگان تحت تأثیر قرار نمیگیرند؟»
- سیاسی: “ما این کد را برای انجام یک کار خاص نوشتیم، و اکنون از ما خواسته شده است که آن را به کار دیگری وادار کنیم. آیا ما در موقعیتی هستیم که بگوییم «نه»، یا این درخواستها امکانپذیر است؟»
- زمان: “بیشتر از زمانی که ما مجاز بودیم طول می کشد.”
وقتی طراحی یک فرایند است، استفاده از طرحبندی، تایپوگرافی، رنگ، خط، فرم، کنتراست و فناوری مشکلات را حل میکند.
یک طراح چه زمانی طراحی می کند؟
تصمیم گیری اینکه یک وبلاگ چگونه باید باشد راه بدی برای شروع است. وبلاگ یک میکروفون است، نه یک صدا. بدون کلماتی که صفحاتش را پر کند، وبلاگ از بین خواهد رفت.
هیچ مقداری از جادوگری وردپرس/دروپال/بلاگر/جوملا یک سوراخ خالی را پر نمی کند. به عنوان مثال، فونتها را در نظر بگیرید: انتخاب یک تایپ که خوب به نظر میرسد، با انتخاب فونتهایی که عناصر گرافیکی وبسایت را تقلید یا تقویت میکنند، یکسان نیست.
دانلود یک طرح (اسم) میانبری برای به دست آوردن نتایج است اما لزوماً برای موفقیت نیست. صفحات تبدیل به ظرف های قابل تعویض می شوند: به راحتی قابل تکرار هستند اما نسبت به محتوا بی تفاوت هستند.
طراحی (فعل) رابطه صمیمی بین محتوا و فرم است. این کار بیشتر است، اما آیا به این دلیل نیست که مردم طراحان حرفه ای را استخدام می کنند؟
نوشته شده به طور انحصاری برای Webdesigner Depot توسط Ben Gremillion. بن یک طراح وب آزاد است که مشکلات ارتباطی را با طراحی بهتر حل می کند.
پس از خواندن این مقاله، «قالبها» و «طراحی» را چگونه میبینید؟ لطفا نظرات خود را در زیر به اشتراک بگذارید…
بدون دیدگاه