ارزش هزار کلمه: تصاویری که تاثیر واقعی دارند


من کارم را به عنوان تصویرگر شروع کردم تا اینکه یک تصادف موتور سیکلت کارم را گرفت. دست، بازو و روح شکسته من هرگز به حدی نرسیدند که بتوانم دوباره با یک ابزار طراحی کار کنم. من همیشه سعی می‌کردم به تأثیر… شوک… تأثیرات ماندگار… برخی کابوس‌ها گفتند.

خوشبختانه، دست من می‌توانست موس کامپیوتر را به خوبی نگه دارد و با مطالعه و تجربه زیاد، وارد عرصه طراحی شدم و مدیر هنری شدم و در مقابل تصویرگران به عنوان فروشنده‌هایم پشت میز نشستم.

بین افرادی که به عنوان مشتری از آنها خدمات می‌دهم و خودم تفاوت زیادی وجود داشت—من به هنرمند آزادی بیشتری دادم و آنها را تشویق کردم تا با تأثیر بصری یکی دو قدم جلوتر بروند. من نکاتی را با ویراستاران بحث کردم تا آثار هنری را منتشر کنم که معنایی دارد. نه فقط برای تعریف و تمجید از یک داستان، بلکه برای پیشبرد آن و ماندگار کردن آن در ذهن خواننده.

به نظر من، خلاق بودن به این معنی بود که از قراردادها و دستیابی ها دست بردارید، حتی برای آزمایش توانایی های خود برای ساختن تصاویر بصری که گویای حرف های زیادی باشند و در ذهن مردم تأثیرگذار باشند.

به سرعت به روزهای اخیر و انتشار به محتوای آنلاین تبدیل شده است و تصاویر همه خرید سهام هستند. به آنچه در وب سایت ها می بینید فکر کنید. تصاویری از دست دادن افراد تجاری، نشستن پشت رایانه، تکان دادن رایانه با دیگر افراد تجاری، بلا، بلا، بلا. اگر همان تصویر گتی را از تاجر جوانی ببینم که دستش را به سمت بیننده دراز می‌کند، از این کسب‌وکار هول می‌کنم!

حداقل این عکس استوک از دست دادن بازرگانان از 123rf.com آنها را در هوا می پرد.

 

«خیلی دور» با یک تصویر چیست؟

چگونه مردم تصمیم می‌گیرند «خیلی دور» چیست؟ معمولا ذهنی است «فیلتر طعم» بر عهده تصمیم گیرنده نهایی است و تصویرگر، طراح یا عکاس کاری نمی تواند در مورد آن انجام دهد. آن را بکش و ادامه بده. اگر نتوانستید به اندازه کافی از «فیلتر طعم» عبور کنید، فروشنده قابل اعتمادی نیستید.

من معتقدم که تا آنجایی که ممکن است در فرآیند فکرم پیش بروم و توسط ویراستاران عقب نشینی کنم، نه اینکه مشتری خود را ویرایش کنم و دوباره حدس بزنم. من می خواهم آنها بهترین های من را داشته باشند. اگر آنها فکر می کنند بهترین کارم برای آنها نیست، در این صورت رابطه کاری محصول عالی برای آنها تولید نمی کند، من از انجام کار راضی نخواهم بود، و این نشان خواهد داد. بیایید با آن روبرو شویم: این روزها پول برای نگرانی در مورد از دست دادن مشتری کافی نیست. تنها مزیت کارمزدهای بیهوده قدرتی است که به شما می دهد تا با افتخار کنار بروید.

تصاویر خاصی که دهه‌ها پیش مردم را شوکه کردند، امروزه حتی کمی نگران‌کننده دیده نمی‌شوند. در جنگ جهانی دوم، مجله Life اولین عکس از اجساد تفنگداران آمریکایی مرده را که در ساحلی در اقیانوس آرام جنوبی دراز کشیده بودند، منتشر کرد (تصویر داخل). بدیهی است که تصویر بزرگتر از ساحل در تاراوا حتی نگران کننده تر است. اگر آن تصویر برای عموم منتشر می شد، چه کسی می داند که چه تاثیری بر روحیه مردم آمریکا می گذاشت.

کلاس

مطمئناً هزاران تصویر به شدت بیمارگونه از آن جنگ بیرون آمدند، مانند هر جنگی. یک تصویر از شادی و جشن با پایان خصومت به نماد تبدیل شده است. پس از چندین دهه، ملوان و پرستاری که او در میدان تایمز در عکس آلفرد آیزنشتاد با او آشنا شد، شناسایی شدند. یک پایان خوش دیگر و فرصت عکس.

 

جنگ ویتنام را “جنگی که از اتاق نشیمن خود تماشا می‌کردیم” نامیده می‌شد. اخبار شبانه در حالی که مردم شام خود را می خوردند و منتظر پخش برنامه های تلویزیونی در ساعات پربیننده بودند، فیلم هایی از میدان جنگ پخش می شد. با این حال، مانند هر جنگ دیگری، تصاویر نمادینی منتشر شد که احساسات ضد جنگ را برانگیخت.

در اوایل جنگ، یک راهب بودایی در اعتراض به رفتار دولت ویتنام جنوبی با بودایی‌ها خود را سوزانده است. پس از این حادثه، آمریکایی ها به دولت ویتنام جنوبی مشکوک شدند.

کودکانی که از حمله ناپالم فرار می‌کردند، یکی با لباس‌هایش سوخته، توجه مردم آمریکا را به دخالت غیرنظامیان در درگیری جلب کرد. چهره قربانیان بی گناه بمباران ایالات متحده را نشان می دهد.

یکی از بهترین تصاویر شناخته شده از جنگ، اعدام یک سرباز مشکوک VC در خیابان بود. تصویر تکان دهنده بود و همچنین پشتیبانی از جنگ رو به وخامت گذاشت.

کلاس

آخرین هلی کوپتر در سال 1975 از سایگون خارج شد. یک دیپلمات آمریکایی یک مرد ویتنامی را با مشت می زند تا او را از بارگیری بیش از حد هواپیما در حالی که زنان و کودکان هنوز در حال سوار شدن بودند، باز دارد. مردی که پشت سر او قرار دارد، مشخصاً در تلاش است تا به مرد کمک کند تا سوار شود. به احساسات استیصال و اندوه اشاره می کرد. این همچنین پایانی بود بر بیش از یک دهه تصاویر نگران‌کننده که هر روز آمریکایی‌ها و جهان را تسخیر می‌کرد.

 

تصاویر نیاز به ایجاد انگیزه دارند!

وب در یک چشم به هم زدن حرکت می‌کند و اشتباهات را می‌توان سریع‌تر از چاپ پس‌کشی برطرف کرد. همچنین ممکن است، همانطور که با آشفتگی های اخیر در خاورمیانه دیدیم، اخبار با افرادی که قادر به ارسال تصاویر در سطح جهانی هستند، فوری باشد.

به عنوان یک حرفه ای مهم است که محصول/مصرف کننده/خواننده را بشناسید و به درستی ایجاد کنید. تصویر اشتباه ارسال شده به یک سایت ویروسی می شود، در Web Soup و Tosh.0 نشان داده می شود و به یک کابوس روابط عمومی برای یک شرکت یا نشریه تبدیل می شود. یکی از اشتباهات ویروسی اخیر یک لباس‌فروش معروف بود که عکسی از یک شلوار با یک مدل مرد قرار داده بود که از پوشیدن شلوار «هیجان زده» بود. من فکر می کنم که در سراسر اینترنت پخش شده است، بهترین شکل تبلیغات است، اما بدیهی است که در مورد “فیلتر طعم” بودن بهترین نیستم.

علاوه بر بدبختی‌های کوچکی که معمولاً در چاپ رخ می‌دهند، مهم است که مجلات قدرتمندی را که عکس‌ها و تصاویر برجسته برای عموم داشتند به خاطر بسپارید. مجله LIFE مجله برتر و بزرگی بود که به مردم دیدی از رویدادها و افراد در سراسر جهان می داد. نشنال جئوگرافیک صحنه هایی را نشان داد که کمتر کسی شاهد آن بود و با عکس هایی از زنان قبیله ای سینه برهنه، مورد علاقه پسران نوجوان قرار گرفت. البته این قبل از روزهای اینترنت بود که با یک کلیک ساده روی دکمه “من بالای 18 سال دارم” به پورتالی از ویدئوهای پورنو منتهی شد.

نیویورکر، اگرچه به‌خاطر نوشته‌های درخشانش مورد احترام است، احتمالاً برای کارتون‌هایی که منتشر می‌کند محبوبیت بیشتری دارد، حتی اگر اکثر آن‌ها مطلقاً هیچ معنایی ندارند. قدرت تصویر!

 

دایان آربوس، ریچارد آودون…

دایان آربوس (1923-1971) با تلفظ “دی-آن”، عکاسی بود که از تربیت ممتازی برخوردار بود اما به خاطر تصاویر تندش از “موضوعات غیرمعمول” شهرت داشت. تصاویر او، واضح اما واقعی بودند و به سوژه‌هایش که… توسط جامعه به‌عنوان «ناکامل»، «عجیب» و «عجیب» کنار گذاشته شده بودند، زندگی و انسانیت بخشیدند.

عکس‌ها ©Diane Arbus

اما در مورد آربوس گفته شد: «در عکاسی از عقب مانده ها، [آربوس] منتظر لحظه ابراز ناتوانی کامل است: او افرادی را نشان می دهد که فک شل، خالی، آب دهان، ناهماهنگ، کنترل نشده، ظاهری زوال عقل دارند. . او از این حقیقت که تفاوت متفاوت است، و بنابراین ترسناک، تهدیدآمیز، منزجر کننده است، چشم پوشی نمی کند. او خود را بالاتر از ما قرار نمی دهد – او خود را در این اتهام دخیل می کند.»

آربوس فوق‌العاده بود و تصاویر او مدت‌ها پس از او زنده می‌مانند. او در سال 1971 خودکشی کرد. متأسفانه بسیاری از کسانی که از واقعیت‌های سخت زندگی عکس می‌گیرند، پایانی به اشتراک گذاشته شد.

ریچارد آودون (1923-2004) بیشتر از آربوس زندگی کرد و همچنین به خاطر تصاویر بدش از مردم شهرت داشت، اما به خاطر گرفتن عکس های متفکرانه از افراد مشهور و زیبا شهرت پیدا کرد. او که به شدت به مد و مشهور شدن علاقه داشت، از رؤسای جمهور، بازیگران، مدل ها و افراد عادی عکاسی کرد و از طریق لنز دوربینش با همه آنها رفتار یکسانی داشت. برخلاف عکس‌های واقعی و در محل آربوس از سوژه‌هایش در محیط اطرافشان که بیشتر داستان‌هایشان را به‌عنوان آدم‌های واقعی روایت می‌کرد، آودون افراد مشهور را گرفت و با گرفتن آنها در محیطی تیره و خالی، آن‌ها را به جایگاه افراد واقعی رساند. سوژه‌های آربوس آدم‌های عجیب و غریب و طرد شده بودند و تصاویر او فضایی از شادی و عادی بودن را به آنها می‌داد. سوژه‌های آودون که همه چیز دنیا را در دست داشتند، به مردمی تنها و عبوس تبدیل شدند که هیچ چیز احاطه شده بودند.

کلاس

کلاس

عکس‌ها © Richard Avedon

عجیب است که دو نفر از معاصران، در انتهای مختلف طیف در یک زمینه، موضوعات خود را انتخاب کرده و آنها را در وسط قرار دادند. این دو عکاس عجیب و غریب یا مشهور، همه آنها را به یک برهنگی خاص بالا بردند و پایین آوردند که همه آنها را برابر کرد.

 

ناراحت کننده یا جذاب؟

در مارس 1993، کوین کارتر، عکاس، سفری به جنوب سودان داشت و در آنجا عکسی نمادین از یک کرکس گرفت که یک کودک نوپای سودانی لاغر را در نزدیکی روستای آیود شکار می‌کرد. کارتر گفت که حدود 20 دقیقه منتظر ماند و امیدوار بود که کرکس بال های خود را باز کند. نشد. کارتر عکس غم انگیز را گرفت و کرکس را بدرقه کرد.

کلاس

کارتر برای این عکس برنده جایزه پولیتزر شد، اما او نیز تحت تأثیر این عکس قرار گرفت. او به یکی از دوستانش گفت: «من واقعاً متأسفم که بچه را بلند نکردم. به خبرنگاران در سودان گفته شد که به دلیل خطر انتقال بیماری به قربانیان قحطی دست نزنند.

برخی او را به دلیل کمک نکردن به کودک “درنده” نامیدند (او پس از انتشار تصویر در نیویورک تایمز تلاش های زیادی برای کشف سرنوشت کودک انجام داد). او که از خشونت وحشتناکی که شاهدش بود غرق شده بود و سوالاتی در مورد سرنوشت دخترک را تحت تاثیر قرار داده بود، چند ماه بعد خودکشی کرد. از قضا، مدت کوتاهی پس از مرگ او، بسته‌ای با پیام‌هایی از دانش‌آموزان ژاپنی به دستش رسید که به او می‌گفتند این عکس چقدر روی آنها تأثیر گذاشته است و باعث شده است که دنیا را از دید دیگری ببینند.

مانند این تصویر و میلیون‌ها عکس از اجساد مرده و قربانیان رنج‌دیده، در حالی که در خانه‌های تمیز و آرام خود نشسته‌ایم، خشونت و ظلمی را که ما را احاطه کرده است، یادآوری می‌کنیم، و این به ما یادآوری می‌کند که چیزی که هر لحظه ممکن است به آن ضربه بزند. چاقویی به روده ما می زند تا به ما نشان دهد که انسان هستیم و نمی توانیم انسانیت خود را نادیده بگیریم. ما را ناراحت می کند و یک عمر با ما می ماند. نه با کلیک کردن، به سراغ برخی از حواس پرتی جدید بروید—تصاویر نمادین…ما را تغییر می دهند.

 

گرفتن تصاویر یک قدم جلوتر

عفو بین‌الملل به این معروف است که خودداری نمی‌کند. به دلایل واضح، آنها نمی توانند. برای خلاقان آژانس های تبلیغاتی، هوش مصنوعی یک مشتری رویایی است. می‌توان فراتر از قرارداد عمل کرد و به قوی‌ترین تأثیر و جلوه‌های بصری رسید که تأثیری خواهد داشت که تا زمانی که ممکن است، اگر نه برای همیشه، در بیننده باقی بماند.

این تبلیغات چاپی توسط JWT، امارات متحده عربی نه تنها تصاویر قدرتمندی از شکنجه را در خود جای داده است، بلکه قرار دادن آن در مرکز مجله از منگنه های موجود در مچ دست قربانی به عنوان بخشی از پیام استفاده می کند.

کلاس

 

این تبلیغ محیطی برای عفو بین‌الملل توسط TBWA، پاریس از دیوار آجری برای انتقال پیام به خانه استفاده می‌کند.

کلاس

 

در حالی که دلایل خوب از طریق تصاویر تکان دهنده پیام های قوی تری ایجاد کرده اند، PETA به دلیل “از دست دادن علامت” با تبلیغات ضد خز خود مورد انتقاد شدید قرار گرفته است، اما حتی صندوق جهانی حیات وحش “مهربان تر” و “مهربان تر” گامی در این زمینه برداشت. منطقه شوک با چند تصویر با فتوشاپ برای تقویت پیام.

کلاس

کلاس

کلاس

 

دولت برزیل از پیام خود در مورد ایمنی عابران پیاده خودداری نمی کند. یک نمونه کاملاً از تبلیغات محیطی.

 

یک تصویر عجیب با پیامی که من کاملاً دریافت نمی‌کنم، این تصویر برای PSP توسط موسسه تبلیغاتی هنر کاربردی Sir JJ در بمبئی، هند است. آیا این پیام است که می‌توانید از کشتن مردم در بازی‌های PSP لذت ببرید یا اینکه بازی‌های ویدیویی حساسیت ما را نسبت به خشونت کاهش می‌دهند. امیدوارم این دومی باشد زیرا تصویر برای چنین پیامی خوب عمل می کند. اگر از PSP به عنوان یک ماشین کشتار “سرگرم کننده” پشتیبانی می کند، من برای خلاقانی که چنین فکری می کردند گریه می کنم.

 

ساده و سرراست، این تبلیغات توسط Efekt، ایالات متحده، همه چیز را به شیوه ای ساده و جسورانه بیان می کند.

کلاس

کلاس

 

نیازی نیست که همه تصاویر احساسات بیننده را جلب کنند. در اقتصاد جهانی، تبلیغ‌کنندگان باید تصویری را بپذیرند که با هر زبانی در روی زمین صحبت می‌کند. این تبلیغات توسط ناشران D&M پیامی جالب اما واضح در مورد مطالعه ارسال می کند.

کلاس

 

ویدئو چطور؟

آیا باید وارد قدرت ویدیو شوم؟ با ظهور دوربین های فیلمبرداری مقرون به صرفه، مردم عادی حوادثی را ثبت کردند که جهان را شوکه کرد. ضرب و شتم رادنی کینگ توسط پلیس لس آنجلس یکی از ریشه‌های شورش‌های لس آنجلس بود که ویدیوی تکان‌دهنده‌تری از خشونت منتشر کرد که راه خود را به اتاق‌های نشیمن در سراسر جهان پیدا کرد. اکنون که هر تلفن همراه دارای دوربین فیلمبرداری است، میلیون ها عکس در یوتیوب آپلود می شوند.

یکی از تبلیغات خدمات عمومی مورد علاقه من در دهه‌های پیش، یکی از آگهی‌های انجمن سرطان آمریکا بود. تا جایی که می توانم جستجو کنم، به نظر نمی رسد در هیچ وب سایت یا یوتیوب باشد. با یک زن زیبا و شیک شروع شد که سیگار می کشید. همانطور که او به سیگار کشیدن ادامه می دهد، بیشتر توسط قیر پوشانده می شود تا جایی که کاملاً پوشیده می شود و از وحشت فریاد می زند. خط برچسب این بود، “اگر آنچه در درون شما اتفاق می افتد در خارج رخ می دهد، شما سیگار را ترک می کنید.”

آنقدر آزاردهنده بود که طولانی نشد. حساسیت های عمومی در آن زمان نمی توانست چنین پیام قوی ای را تحمل کند. حیف است، زیرا بسیار قدرتمند و به خوبی فکر شده بود… به جز اینکه چقدر پیام قوی بود.

یکی دیگر از موارد مورد علاقه بسیاری، این تبلیغات بود که سالها پخش شد…

 

اما شوک، وحشت و اندوه تنها پیام قوی نیستند. به اندازه کافی در زندگی روزمره ما وجود دارد. به عنوان یکی از اعضای سابق گروه ابلهان معمولی در مجله MAD، معتقدم که طنز نیز پیامی قوی دارد. تبلیغ مورد علاقه من از مردم “Got Milk” این یکی بود…

 

متأسفانه، طنز باید برای عموم مردم آمریکا کمی بیش از حد باشد و تبلیغات تبلیغاتی چندان مورد توجه قرار نگرفت. فکر کردم عالی بود اما حس طنز عجیبی دارم.

تصویر کوچک ©نیک ویسی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *