سیر تحول آرم های کمپین سیاسی


موفق ترین برندها می دانند که شناخت مخاطبان و نحوه برقراری ارتباط با آنها برای موفقیت آنها حیاتی است. خوب یا بد، اغلب به یک لوگوی ساده ختم می شود.

همه ما سهم عادلانه خود را از تغییر نام تجاری و تغییر لوگو دیده‌ایم. تاریخچه پشت یک برند تثبیت شده ضروری است و تغییر چیزی که برای توده ها آشناست ممکن است پیروان فداکار را از خود دور کند. با در دست داشتن تاریخچه، برندهای قدیمی‌تر می‌توانند لوگوهای پیچیده‌تر و مبتکرانه‌تری را ترکیب کنند. اما هیچ جا برندسازی قوی به اندازه کمپین های سیاسی مهم نیست، جایی که یک پنجره محدود برای تأثیرگذاری قبل از محو شدن لوگو در تاریخ وجود دارد.

این چیزی است که دهه‌ها در مسیر کمپین در مورد طراحی لوگو به ما گفته‌اند.

 

کمتر، بیشتر

01-1

در حالی که نشان‌های شرکتی سال‌ها برای جذب مخاطبانشان معنا پیدا می‌کنند، کمپین‌های سیاسی معمولاً بیش از 24 ماه طول نمی‌کشند و چون زمان لازم برای تکامل را ندارند، عموماً خلاقیت کمتری دارند. مواد کمپین اغلب از استعاره‌هایی استفاده می‌کنند که آشنا و قابل درک هستند و از طرح‌های رنگی کاملاً قابل تشخیص مانند قرمز، سفید و آبی پرچم آمریکا استفاده می‌کنند.

01

برای مثال، لوگوی کلینتون/گور و لوگوی بوش چنی، هر دو از حروف پررنگ، رنگ‌های پرچم – در مورد بوش/چنی، نشان واقعی پرچم – و سلسله مراتب قرار دادن نام نامزد ریاست جمهوری در بالا استفاده می‌کنند. همکارشان خواندن آنها آسان و قابل تشخیص است، که برای فرآیند تبدیل شدن به معروف ترین برند جهان، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، حیاتی است.

 

بر اساس آنچه دارید بسازید

02

ساخت لوگو برای چیزی به اندازه یک کمپین سیاسی قابل مشاهده است. یک قانون سرانگشتی خوب برای بسیاری از کمپین ها این است که بر روی آنچه در حال حاضر دارید بسازید. پرزیدنت آیزنهاور از نام مستعار معروف خود در شعار تبلیغاتی خود، “من آیک را دوست دارم” دفاع کرد. نام و قافیه غیرقابل انکار بود.

در نتیجه، اکثر افراد بالای 30 سال هنوز معنی این عبارت را می دانند، حتی اگر در قید حیات نباشند تا دوران ریاست او را تجربه کنند. سپس لوگوی انتخاباتی پرزیدنت اوباما در سال 2008 وجود داشت. در حالی که فقط حرف اول نام خانوادگی او، “O” بود، بسیار بیشتر نشان می داد، یک ظرف خالی که منتظر پر شدن از فرصت های بسیاری بود. گاهی اوقات بهترین برندسازی از قبل برای شما انجام شده است.

 

روندها در حال تکامل هستند

همانطور که روندهای مد می آیند و می روند، گرایش های طراحی نیز تکامل می یابند و در بسیاری از موارد، چرخه ای هستند. طراحی به شدت تحت تأثیر آنچه در جهان می گذرد است. در دهه 1990، زمانی که استفاده از رایانه و فناوری همه جا حاضر شد و تکنیک های پیچیده تر به راحتی قابل استفاده بود، طراحی کمپین دارای ویژگی های سه بعدی بیشتری بود، مانند سایه های در حال رها کردن و کج کردن.

این ظاهر کاملاً ناپدید شده است و لوگوهای کمپین امروزی – طراحی مسطح با تصاویر اولیه – بیشتر با سبک های تبلیغاتی دهه 1960 و اوایل دهه 70 مشترک هستند تا روندهای طراحی اخیر. در هر مرحله، آگاهی جمعی در طراحی منعکس می‌شود و اینکه یک برند به عنوان یک برند آینده‌نگر یا محافظه‌کار در نظر گرفته شود، تا حد زیادی به نحوه ارتباط آن با روندهای غالب بستگی دارد.

 

اصیل بودن می تواند کارساز باشد… گاهی

03

در دهه‌های اخیر نشان‌های کمپین ریاست‌جمهوری، تنها یک مورد واقعی وجود دارد، جیمی کارتر.

در حالی که کشور هنوز از ویتنام، واترگیت، و اولین استعفای رئیس جمهور ایالات متحده در حال بهبود بود، کارتر می خواست بگوید که او نوع دیگری از نامزدها است: کسی که به مردم خیابان اصلی اهمیت می دهد. برای مطابقت با این پیام، او استفاده از سه گانه میهن پرستانه قرمز، سفید و آبی را به نفع سبز، شبیه به ظاهر آشنای تابلوهای خیابانی در شهر شما، انتخاب کرد.

در حالی که رنگ‌بندی منحصربه‌فرد کارتر را تا پیروزی او در انتخابات ریاست‌جمهوری 1976 همراهی کرد، او در تلاش برای انتخاب مجدد شکست خورد و در سال 1980 به دست رونالد ریگان افتاد. .

 

آیا افکار عمومی اهمیت دارد؟

افکار عمومی نقش جالبی در طراحی دارد. هنگامی که یک برند قدیمی هویت خود را تازه می کند یا یک شرکت جدید در معرض دید عموم قرار می گیرد، همه به یک منتقد تبدیل می شوند. بدون دانستن زمینه طراحی یا راه‌حل‌هایی که یک لوگوی خاص ارائه می‌دهد، مردم تمایل دارند یک نماد انتزاعی را بدون زمینه کافی ارزیابی کنند. حتی Nike Swoosh امروزی نیز مورد انتقاد اولین بازبینان خود قرار گرفت. خود فیل نایت، بنیانگذار شرکت، استعفا داد به این امید که “شاید روی من رشد کند.” طراحان با تجربه بیشتر تمایل دارند از اظهار نظر سریع خودداری کنند و در عوض ترجیح می دهند مشاهده کنند که چگونه یک لوگو به توسعه برند کلی کمک می کند.

04-1

کمپین هیلاری کلینتون به طور استراتژیک طراحان برتر را استخدام کرد، اما اینکه بهترین افراد روی برند شما کار کنند، لزوما راهی برای اجتناب از انتقاد نیست. لوگوی کلینتون را دور، سرد و غیر دعوت کننده می نامند. با این حال، از آن به عنوان اصلی و همه کاره نیز استقبال شده است. علیرغم انتقادات اولیه، طراحی ثابت کرده است که بسیار موفق است. بیش از حد مارک نیست و حرف “H” به راحتی قابل شناسایی است.

در طول زمان، قدرت آن به عنوان یک طراحی هوشمند انعطاف پذیر و به یاد ماندنی درخشیده است. علامت را می توان با افزودن “کلینتون” و “کین” بزرگ کرد، اما همچنین می توان آن را بدون از دست دادن هویت خود به 16 پیکسل کاهش داد، که با توجه به ظهور رسانه های اجتماعی و صفحه نمایش های کوچک موبایل ضروری است. غذای آماده؟ هنگام ارزیابی طراحی خلاق، زمینه همه چیز است.

04

در حالی که اکثر برندها از انتقاد انتقاد می کنند، دیگران تسلیم می شوند. وقتی دونالد ترامپ نامزد خود مایک پنس را معرفی کرد، کمپین یک لوگو که پنس را به بلیط اضافه کرد. اعتراض عمومی بر تغییر تأثیر گذاشت و نشان‌واره اکنون ظاهر سنتی‌تری دارد که هم نام آن‌ها و هم عبارت معروف نامزد را در بر می‌گیرد.

در پایان، با وجود چرخه‌ای بودن روندهای طراحی، برندسازی که جسورانه و قابل تفسیر باشد، موفق‌ترین است. طراحان باهوش باید به طور استراتژیک در مورد مشکلاتی که باید حل شوند و به مخاطب دسترسی پیدا می کنند فکر کنند. وقتی صحبت از آن به میان می آید، سادگی حاکم است. لوگوها، مارک‌ها و طراحی سیاسی وقتی به زبانی صحبت می‌کنند که مردم می‌توانند آن را بفهمند، بهترین کار را دارند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *