هر شرکتی می خواهد به خاطر بسپارد، هر شرکتی می خواهد شناخته شود. چه آنها خدمات یا محصول عالی داشته باشند یا خدمات عالی به مشتریان داشته باشند، همه آنها می خواهند جایگاه ویژه ای در قلب شما داشته باشند.
نحوه احساس شما در مورد یک شرکت و نحوه درک شما از آن شرکت، نه فقط برای شما، بلکه برای آنها نیز مهم است.
موفقیت یک شرکت و محصول یا خدمات آن نه تنها به تعداد فروش و سود به دست آمده، بلکه به شناخت برند نیز بستگی دارد.
هر شرکتی که میخواهد موفق باشد، به برندسازی توجه جدی میکند، زیرا به هر حال، اگر مشتریان شما، چه بالقوه یا غیر آن، نسبت به شما بیتفاوت باشند، فروش خود را حفظ نمیکنید.
به طور خلاصه، برندسازی یک احساس است. به عنوان طراح، ما به بخش نسبتاً مهمی از برندسازی به عنوان یک کل توجه زیادی می کنیم که اغلب به آن «برندسازی بصری» (یا گاهی اوقات «هویت») می گویند. اگرچه بخش کوچکی از برند یک شرکت است، اما جنبه بصری می تواند احساس ایجاد کند. بنابراین بهترین راه برای نزدیک شدن به آن چیست؟
برندسازی بصری و اهمیت آن
وقتی به شرکت (یا نام تجاری) مورد علاقه خود فکر می کنید، چیزی وجود دارد که با آن ارتباط برقرار می کنید. در روزهایی که دانشجوی تبلیغات بودم، اغلب از نمونه هایی مانند خودروهای ولوو استفاده می کردیم، زیرا آنها به دلیل ایمنی معروف بودند. شاید در حال حاضر یکی از آنها وجود داشته باشد که بتوانید با چیزی ارتباط برقرار کنید – گوگل به عنوان یک مبتکر یا کفش های تنیس نایک به عنوان مظهر ورزشکاری.
برندسازی در صورتی بهترین نتیجه را دارد که احساس شما در مورد یک شرکت با احساسی که آنها نسبت به خودشان دارند مرتبط باشد. به عنوان مثال، به نظر میرسد در دیدگاه مردم نسبت به Google شکافی وجود دارد. برخی احساس می کنند که بسیار مبتکر هستند، برخی احساس می کنند که فقط ایده داغ بعدی را می خرند و آن را مال خود می نامند. افکار شما در مورد برند گوگل بسته به طرف بحثی که در آن هستید تغییر می کند. این ایده از یک شرکت که چیزی را به شما یادآوری می کند اغلب به عنوان “موقعیت یابی” نامیده می شود که ارتباط زیادی با یک نام تجاری و شخصیت (ادراکی) آن دارد. بدون همه اینها، نام تجاری وجود نخواهد داشت.
طراحان عمدتاً با یک برندسازی بصری ساخته شده از فرآیند سر و کار دارند. اکنون، برای اکثر افراد، ما بلافاصله به “لوگو” فکر می کنیم، اما این بسیار بیشتر از این است. برندسازی بصری لوگو، رنگها، ظاهر محصول و تقریباً هر چیزی است که شما باید به آن نگاه کنید. طراحان این وظیفه سخت را دارند که سعی کنند برند یا شخصیت یک شرکت را به تصویر بکشند و آن را در کارت ویزیت یا سربرگ (یا هر چیز بصری، برای آن موضوع) قرار دهند. تلاش برای ایجاد تصویری که نشان دهنده چیز درست در مورد یک برند باشد می تواند یک کار باشد. خودتان را به عنوان یک برند در نظر بگیرید؛ از چه رنگ هایی استفاده می کنید؟ از چه علائم و حروفی استفاده می کنید؟ چگونه آن را ایجاد می کنید تا منحصر به فرد باشد؟ چگونه می خواهید ماهیت خود را به تصویر بکشید؟
همانطور که همه ما می دانیم، انسان ها موجوداتی بسیار بصری هستند. اگر آن را نمی بینیم، پس آن را احساس نمی کنیم. اگر آن را احساس نکنیم، احتمالاً زمان سخت تری برای ایجاد ارتباط با آن خواهیم داشت. اغلب، برندسازی بصری اولین فرصتی است که افراد میتوانند احساسات خود را در مورد یک شرکت جلب کنند. حالا، اگر آن را ببینم، اما احساساتی که از آن میگیرم، کاملاً متفاوت از احساسی است که شرکت میخواهد به تصویر بکشد، چه؟ یا اگر من برند بصری را ببینم و بخواهم هیچ ارتباطی با برند مذکور نداشته باشم چه می شود؟ سپس به احتمال زیاد، آن شرکت یک مشتری بالقوه را از دست داده است. یک برند بصری خوب واقعا می تواند به توسعه یک شرکت و برند آنها به عنوان یک کل کمک کند یا به آن آسیب برساند. به خاطر داشته باشید که برندسازی به نوعی شبیه به تصویر کشیدن شخصیت یک شرکت بزرگ است – اگر این کار را اشتباه انجام دهید، ممکن است به افراد اجازه دهید که در مورد یک شرکت چیز اشتباه را تجسم کنند.
برندسازی بصری خوب با شرکت هایی که با آنها آشنا هستید نیز بسیار مهم است. سلام، اگر لپتاپ نازکی را ببینید که نقرهای یا آلومینیومی با صفحهکلید مشکی دارد، در مورد چه چیزی فکر میکنید؟ احتمالاً فکر می کنید “Apple MacBook”، درست است؟ حالا اگر به سمت آن لپتاپ بروید و لوگوی اپل و لوگوی دیگری که قبلاً هرگز ندیدهاید نداشته باشد، چه میشود؟ احتمالاً احساس می کنید فریب خورده اید – احتمالاً حتی به خرید آن لپ تاپ فکر نمی کنید زیرا وانمود می کند که چیزی نیست. وقتی یک «M» طلای زرد بزرگ و گرد میبینید چطور؟ شما فکر می کنید “مک دونالد”، درست است؟ این برندسازی بصری است و این شناخت کلیدی است.
چرا مینیمالیسم؟
مینیمالیسم تکنیکی است که در آن طراحان آثار را از تمام کرک ها پاک می کنند و تنها چیزهای مهم را نگه می دارند. هر چند وقت یکبار این تکنیک بهعنوان روندی که تقریباً همه آن را انجام میدهند، احیا میشود. به راحتی می توان به برخی چیزهای مینیمالیستی نگاه کرد و گفت که انجام این تکنیک آسان است، اما اینکه بتوانید از شر مقدار مناسبی از کرک خلاص شوید، به خودی خود یک هنر است. شما از شر چیز اشتباه خلاص می شوید یا فقط بخش خاصی از چیزی را نشان می دهید و می توانید یک طرح را کاملاً خراب کنید. اگر به درستی انجام شود، در واقع بسیار پیچیده و یک فرآیند بسیار متفکرانه است. مینیمالیسم بر اصول اولیه طراحی ها مانند تعادل و فضای منفی و همچنین تایپوگرافی و رنگ کمتر تمرکز دارد.
برندها شروع به تمرکز بر مینیمالیسم به عنوان تکنیک مورد نظر خود در برندسازی و هویت بصری کردهاند. من معتقدم، البته، ارتباط زیادی با احیای این تکنیک به عنوان یک روند دارد. برندهایی مانند استارباکس متوجه این روند شده اند و تغییراتی در لوگوها و سایر تصاویر خود ایجاد کرده اند. با این حال، علاوه بر روند، مینیمالیسم نیز منطقی است. ایجاد یک لوگو با شیارها و اریب ها و انواع تزئینات بدون هدف چیست؟ چرا عناصر زیادی را به یک طرح اضافه می کنیم و این خطر را داریم که آن را بیش از حد تحمل کنیم؟ همه چیز را ساده نگه می دارد و افکار شما را در مسیر درست هدایت می کند.
هدف از همه این برندسازی این است که کسی شما را به یاد بیاورد و شما را احساس کند. باز هم، تصاویر بصری مهم هستند، زیرا مردم تمایل دارند به تصاویر فکر کنند و روابط را در آنها پیدا کنند. سخت است که چیزی را احساس کنید یا درباره چیزی نتیجهگیری کنید، اگر همه چیز در همان لحظه به شما داده شود. مینیمالیسم چیزی برای فکر کردن و چیزی برای احساس کردن باقی می گذارد. طرحها، شکلها و رنگهای ساده نیز باعث به خاطر سپردن آسان میشوند. دیدن اغلب یک نام تجاری به شما کمک میکند، اما به این فکر کنید که چقدر آسان میشود یک نام تجاری را در قفسه به خاطر بسپارید که فقط با در نظر گرفتن ملزومات آن طراحی شده است.
یکی دیگر از مزیت های واقعا دست کم گرفته شده برای مینیمالیسم در طراحی برند، توانایی ثابت ماندن است. برای اینکه شما را جدی بگیرند و حتی در یادها بمانند، برند بصری شما باید ثابت بماند. دسته ای از لوگوهای مختلف، دسته ای از طرح های مختلف و دسته ای از رنگ های مختلف کاری برای به یاد آوردن شما انجام نمی دهند. حتی تغییرات جزئی در برند بصری شما می تواند توانایی کسی را در تشخیص برند شما رد کند. سازگاری به محصولات و خدمات شما نیز منعکس می شود. با مینیمالیسم، وقتی آن را فهمیدید، چیزهای مختلفی وجود ندارد که باید به آن توجه کنید. احتمالاً تعداد انگشت شماری از رنگ ها و انواع مختلف لوگوی مشابه دارید. فونتها، شکلها و تکنیک کلی نیز به حفظ تصویر برند شما کمک میکنند.
مفاهیم و نمونه هایی در برندسازی مینیمالیست
مینیمالیسم منطقی است. توانایی به یاد ماندنی و ثابت کردن برند شما، همگی کلیدهای ایجاد یک هویت بصری عالی هستند. وقتی میخواهید نظر خود را به تعداد زیادی از مردم برسانید، سادگی کلیدی است. در زیر چند نمونه از برخی از مارکهایی که با مینیمالیسم بازی کردهاند، آورده شده است.
طراحی میامی
کک رژیمی
«اثر مینیمالیستی در بازار حداکثری»
ایدهها و مفاهیم توسط A2591
فرویتا بلانچ
بیشتر
جغد زمینی
قهوه جکو
Sm/les برای M/les
قهوه آسیاب شده روشن و تیره
میلر 64 آبجو سبک (قبل و بعد)
ویسکی مویرا دولینا
پنتاگرام
بطری های اخیر محصول پپسی
لوگوی StumbleUpon
نتیجه گیری
پیدا کردن شخصیت یک برند بسیار مهم است. اگر نمی توانید این کار را انجام دهید، ممکن است کسب و کار خود را طوری راه اندازی کنید که شکست بخورد. نام تجاری شامل طیف گسترده ای از موارد مانند روابط عمومی، کیفیت کلی و البته هویت بصری شما می شود.
همه این موارد و موارد دیگر کمک می کند تا شخصیت برند یک شرکت به مشتریان منتقل شود. برندسازی همچنین اولین گام در راه اندازی کسب و کار سرگرمی شما و تبدیل آن به یک تجارت حرفه ای است که شایسته توجه است.
روندها به جلب توجه کسبوکارها کمک میکنند و آنها را به زمانها مرتبط میسازند. با این حال، چیزهایی وجود دارد که ارزش یادگیری و توجه از برخی روندها را دارد. مینیمالیسم تکنیکی است که هر طراح باید بداند و تکنیکی است که هر کسب و کاری باید (تا حدی) در فرآیند برندسازی خود استفاده کند.
بدون دیدگاه