مشت زدن صدمه می زند، اما در خط کاری ما باید هر چند وقت یکبار به مصرف برخی از آنها عادت کنید. کاری که ما انجام می دهیم برای ما یا حتی برای مشتریانمان نیست. برای مشتریان مشتری ما است. و برای دسترسی به آن افراد، باید کار خود را به معنای واقعی کلمه آنجا قرار دهید.
چه اینترنت باشد، چه خیابانها به شکل تبلیغات در فضای باز یا اتوبوس، یا حتی در تلویزیون، کار شما همیشه عمومی خواهد بود. و اگر همه چیز خوب پیش برود، مردم آن را می بینند و با آن ارتباط برقرار می کنند. هر فردی نسبت به آنچه شما خلق کرده اید واکنش نشان می دهد و نظری خواهد داشت.
همه منتقد هستند
متأسفانه برای شما، هر کسی حق دارد نظر داشته باشد. و در طراحی، اغلب مردم یکی را دارند. شاید آنها با کپی موافق نباشند، شاید انتخاب مدل آن چیزی نباشد که برای آن محصول یا خدمات انتظار داشتند. هر چه که باشد، گاهی اوقات این انتقادات مستقیماً خشن و تهاجمی هستند و درست مانند یک مشت و درست در روده فرو میروند.
شنیدن چیزهای بد در مورد کارتان سخت است، اما چیزی است که باید درک کنید و بپذیرید. به عنوان مثال، این مقاله به خودی خود اثری است که بیشتر در بخش نظرات یا توییتر مورد انتقاد یا تحسین مردم قرار خواهد گرفت. آگاهی از آن از قبل و درک اینکه بخشی از فرآیند است، کمک میکند تا آن را کمتر شخصی کنید.
و باید درک کنید که وقتی کار شما برای مخاطبان زیادی (به عنوان مثال اینترنت) در نظر گرفته شده است، افراد از کشورها، فرهنگها، پیشینههای مختلف به آن دسترسی خواهند داشت و نظرات، افکار و نظرات متفاوتی به همراه دارند. . شما هیچوقت نخواهید توانست همه را با کار خود راضی کنید، بنابراین سعی کنید بدون توجه به آنچه مردم در مورد آن می گویند، بهترین کار را انجام دهید.
از نشان دادن کار خود نترسید
اگر فقط یک مورد را از کل این مقاله حفظ کنید، امیدوارم این باشد: از نشان دادن کار خود نترسید.
این یک مشکل بزرگ برای من برای مدت طولانی بود. شخصا و به طور کلی، هرگز آنقدر مطمئن نبودم. در مورد ظاهر، مهارت ها یا دانش من باشد. من همیشه فاقد اعتماد به نفس بودم، صرف نظر از اینکه چیزهای واقعی چقدر خوب یا بد بودند. نگرش بدبینانه من دلیلی بود که باعث شد این اعتماد به نفس نداشته باشم. و این روی کار من تأثیر گذاشت.
من به آن افتخار نمیکردم، از عیبهایش آگاه بودم، اما بدتر از همه، میترسیدم. می ترسیدم مورد انتقاد قرار بگیرم، به من بگویند که اشتباه می کنم، کارم بد است و می ترسیدم متوجه شوم که شاید حتی نباید طراح باشم. و درست مثل من، میدانم که بسیاری از مردم از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند.
اگر کارم را در آنجا قرار نمی دادم… یاد نمی گرفتم، بازخورد دریافت نمی کردم و هرگز موفق نمی شدم
من بسیار تدافعی و گاهی اوقات حتی کمی تهاجمی رفتار میکنم، همیشه سعی میکنم کاری را که انجام دادهام در برابر آنچه که مورد انتقاد قرار گرفتهام توجیه کنم. اما این یکی از بزرگترین درس های من در 5 سال گذشته بود. در طول دوره کارشناسی ارشد، من اغلب از ارائه کارم به اساتیدم صرفاً از ترس خودداری می کردم.
فکر میکردم اگر ارائه را به تأخیر بیندازم، شاید انتقادی که از من میشود بد نباشد. یک فکر مضحک، واضح است، اما در آن زمان یک فکر واقعی. در نهایت توسط یکی از معلمانم متوجه شدم که این مشکل چگونه است. اینکه نمیتوانستم از نشان دادن کارم بترسم و اگر کارم را بیرون نمیدادم به هیچ وجه نمیتوانستم پیشرفت کنم. من یاد نمیگیرم، بازخوردی دریافت نمیکنم و هرگز موفق نمیشوم.
مبارزه واقعی است، اما مسئله یافتن نگرش و اعتماد به نفس مناسب است.
این انتقاد است یا بازخورد؟
من نسبت به انتقاد از کارم بسیار بدبین بودم. هر زمان که کسی در مورد کار من نظر می دهد و ایراداتی را نشان می دهد یا تغییراتی را پیشنهاد می کند، این را “انتقاد” می نامم. یک کلمه منفی به طور کلی، زیرا نشان می دهد که چیزی اشتباه است.
بعد از اینکه فهمیدم این نگرش چگونه بر من تأثیر می گذارد، چند اتفاق افتاد. ابتدا شروع کردم به نمایش کارهایم بیشتر، انتشار و به اشتراک گذاری آن در رسانه های اجتماعی، با دوستان، شبکه و غیره.
اینگونه شروع میکنید که آن را در آنجا قرار دهید. ترس از قرار گرفتن در معرض دید را با افشای کار خود و عادت به دیدن و اظهار نظر در مورد آن از بین خواهید برد. و دوم، دیگر به این فکر نکردم که مردم درباره کار من به عنوان «انتقاد» صحبت یا نظر میدهند، و شروع کردم به نام «بازخورد».
بازخورد چیز فوقالعادهای است، زیرا به شما این امکان را میدهد که درک درستی از اینکه مردم چگونه کار شما را میبینند، چه اشکالی دارد و چگونه میتوانید آن را بهبود ببخشید، داشته باشید. و بازخورد برای خلق بهترین اثر ممکن برای شما بسیار مهم است، در غیر این صورت چگونه میتوانید به تنهایی و بدون دیدگاههای متفاوت، به عمق اثری که به تازگی خلق کردهاید، کاملا پی ببرید؟
سعی کنید از افرادی که کار شما را دوست ندارند بیاموزید، زیرا اینها افرادی هستند که بیشتر به شما آموزش می دهند
دیدگاهها و پیشینههای مختلف به گروهی از نظرات کمک میکنند که کار شما را بهبود میبخشد. و این دیدگاه بسیار خوش بینانه تری در مورد نظرات است، این یک راه خوب برای مشاهده و درک زمانی است که مردم روی کار شما نظر می دهند.
این بدان معنا نیست که برخی افراد بدخواه نباشند و بگویند که کار شما “چرند” است بدون اینکه حتی به اینکه چگونه می توانید آن را بهبود ببخشید اهمیتی نمی دهند، اما این بخشی از عمومی و در دسترس بودن کار شما است. و اگر چنین کردند، سعی کنید آن شخص را درک کنید. از آنها بپرسید که چرا چنین فکری می کنند، چه کاری متفاوت انجام می دهند و حتی چگونه. سعی کنید از افرادی که کار شما را دوست ندارند بیاموزید، زیرا آنها کسانی هستند که بیشتر به شما یاد می دهند.
یاد بگیرید. تا زمانی که اشتباه می کنید بپذیرید
انتقاد در سطح شخصی سخت است، به خصوص زمانی که به سمت چیزی باشد که شما خلق کرده اید، جایی که زمان زیادی را صرف کرده اید، اشتیاق و تمرکز خود را گذاشته اید. مخصوصاً وقتی جوانتر هستید و تازه شروع به کار میکنید، واقعاً در مورد کار خود محافظت میکنید.
اول، اعتراف سخت است که در واقع کار بدی انجام داده اید. اما اگر میخواهید با مشتریانی که به شما احترام میگذارند و بارها و بارها شما را استخدام میکنند، شغلی ارزشمند ایجاد کنید، باید اولین و بزرگترین منتقد خود باشید. با نحوه تشخیص کار خوب و بد آشنا شوید.
اگر کسی به شما گفت که کار شما ضعیف و غیراصیل است، به این معنی نیست که شما هستید
خود را با دیگران مقایسه کنید. کار خود را با افرادی که کار بهتری انجام می دهند مقایسه کنید. آیا به اندازه کافی خوب است؟ آیا به اهداف می رسد؟ آیا می توانید بهتر عمل کنید؟ سعی کنید از کیفیت کار آگاه باشید تا بتوانید در سریع ترین زمان ممکن آن را بهبود ببخشید و اگر ابتدا کار خود را تجزیه و تحلیل کنید و از خودتان انتقاد کنید، خواهید دید که آنچه دیگران ممکن است به شما بگویند تعجب آور نخواهد بود. . فقط به خاطر دفاع از کار خود با انتقاد مبارزه نکنید.
شما کار شما نیستید. اگر کسی به شما گفت که کار شما ضعیف و غیراصیل است، به این معنی نیست که شما هستید. این بدان معنی است که شما باید تلاش بیشتری برای آن انجام دهید و الهام بخش برای انجام بهتر و بهتر باشید.
بایستید
ما توضیح دادهایم که اگر شما به درستی گوش دهید و سؤالات درست بپرسید، چگونه ممکن است انتقاد واقعاً بازخورد خوبی باشد. اما آیا باید همیشه تکان بخورید و هر بار که مردم راضی نیستند به دنبال تغییر کار خود باشید؟ البته که نه. همانطور که هنری فورد در مورد ماشین گفت، “اگر از مردم می پرسیدم که چه می خواهند، آنها می گفتند اسب های سریع تر”.
این به شما بستگی دارد که بازخورد دریافتی را هضم و تجزیه و تحلیل کنید. بازخورد بسیار متفاوتی دریافت خواهید کرد. مردم رنگهای مختلفی میخواهند، برخی فکر میکنند که باید با حروف پررنگ استفاده کنید، برخی میگویند باید با یک تایپ فیس روشن استفاده کنید، برخی میگویند بنفش، برخی دیگر سبز جیغ میزنند. بازخورد را فیلتر کنید.
از متخصصانی که تجربه بیشتری دارند و بهتر می دانند نظر بخواهید. اما در نهایت شما قاضی هستید. بالاخره این وظیفه شماست که آخرین تماس را برقرار کنید و بفهمید که چگونه می توانید کار خود را بهتر کنید. و گاهی اوقات، به خصوص با مارک های بسیار معروف، با شلاق و واکنش های مطبوعاتی زیادی مواجه می شوید.
به یاد دارید زمانی که Spotify رنگ سبز خود را به رنگی زنده تر تغییر داد؟ برخی آن را “پوکه سبز” نامیدند. و زمانی که Airbnb لوگوی خود را به نماد “A” جدید خود تغییر داد، که برخی از افراد حتی آن را با اندام تناسلی زنان و مردان مقایسه کردند؟ و اینستاگرام با آیکون جدید و پسزمینه گرادیانش چطور؟ اینترنت خیلی سریع به آن واکنش نشان داد و الگوهای رفتاری ایجاد کرد که حس و حال و هوای آن گرادیان دهه 80 را مسخره می کردند.
اما در نهایت، همه این برندها جایگاه خود را حفظ کردند. به حرفهای مردم گوش میدادند، در مواردی پاسخ میدادند، تصمیمهایشان را توضیح میدادند، اما در نهایت به تفنگ و اعتقاداتشان پایبند بودند و هر چقدر هم که عدهای از آن ناراضی بودند و چقدر فشار داشتند، چیزی را تغییر ندادند. و امروز، افراد زیادی را نخواهید دید که از این برندها شکایت کنند. مردم تغییر را دوست ندارند، و شما نمی توانید تحت فشار قرار بگیرید تا کار خود را فقط بر اساس ترس از عموم تغییر دهید.
بدون دیدگاه